English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4851 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deliveries U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
delivery groups U مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
ammunition loading line U صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
delivers U تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
deliver U تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
transferring U انتقال دادن
alienate U انتقال دادن
alienates U انتقال دادن
alienating U انتقال دادن
transfer U انتقال دادن
evocate U انتقال دادن
transporting U انتقال دادن
carried U انتقال دادن
transported U انتقال دادن
gear U انتقال دادن
geared U انتقال دادن
transports U انتقال دادن
carry U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
carrying U انتقال دادن
transfers U انتقال دادن
transport U انتقال دادن
demise U انتقال دادن
shift U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن
shifting U انتقال دادن
carry over U انتقال دادن
delivery U انتقال دادن
deliveries U انتقال دادن
detach U انتقال دادن
detaches U انتقال دادن
carries U انتقال دادن
to carry over U انتقال دادن
shifted U انتقال دادن
detaching U انتقال دادن
redeploys U نقل و انتقال دادن
demise U انتقال دادن مال
switch fire U انتقال تیر دادن
shifts U انتقال تیر دادن
redeploying U نقل و انتقال دادن
shift U انتقال تیر دادن
shuttles U نقل و انتقال دادن
redeployed U نقل و انتقال دادن
redeploy U نقل و انتقال دادن
shuttled U نقل و انتقال دادن
shifted U انتقال تیر دادن
tabling U به جدولی انتقال دادن
moved U تغییردادن انتقال دادن
tabled U به جدولی انتقال دادن
move U تغییردادن انتقال دادن
tables U به جدولی انتقال دادن
shuttle U نقل و انتقال دادن
shift fire U انتقال دادن اتش
moves U تغییردادن انتقال دادن
table U به جدولی انتقال دادن
shift fire U انتقال اتش دادن
to make over U انتقال دادن دوباره ساختن
conducted U انتقال دادن رهبری کردن
assigns U انتقال دادن وواگذار کردن
assigned U انتقال دادن وواگذار کردن
remise U انتقال دادن گذشت کردن
make over U انتقال دادن دوباره ساختن
conduct U انتقال دادن رهبری کردن
assigning U انتقال دادن وواگذار کردن
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
assign U انتقال دادن وواگذار کردن
demise U انتقال دادن مال با وصیت
conducts U انتقال دادن رهبری کردن
carry over U انتقال به صفحه بعد دادن
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
conducting U انتقال دادن رهبری کردن
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
look off U فریب دادن مدافع با نگاه به سمت مخالف پیش از پرتاب توپ
negotiated U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiates U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiate U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiating U وارد معامله شدن انتقال دادن
contango U از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
one and one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop U پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
pentathlons U مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon U مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
throw U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throwing U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics U مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throws U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
propagates U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
ordnace U مهمات
ammo U مهمات
ordnance U مهمات
munitions U مهمات
munition U مهمات
ammunition U مهمات
deathlon U مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
armed ammunition U مهمات مسلح
munitioneer U مهمات ساز
tracer U مهمات رسام
service ammunition U مهمات جنگی
magazines U انبار مهمات
lot U نوبه مهمات
piggy back U کیسه مهمات
ammunition depot U انبار مهمات
ammunition identification code U کد شناسایی مهمات
munitions of war U مهمات جنگی
ammunition handler U متصدی مهمات
tracers U مهمات رسام
drill ammunition U مهمات مشقی
cave U زاغه مهمات
fixed ammunition U مهمات ثابت
load U بارگیری مهمات
live ammunition U مهمات جنگی
inert U مهمات مشقی
ammunition dump U انبار مهمات
ammunition dump U زاغه مهمات
artillery ammunition U مهمات توپخانه
magazine U انبار مهمات
loads U بارگیری مهمات
cook off U گل کردن مهمات
chemical ammunition U مهمات شیمیایی
caves U زاغه مهمات
ammunition barricade U بستههای مهمات
inert ammunition U مهمات مشقی
ammunition pit U چاله مهمات
ammunition pit U زاغه مهمات
ammunition condition U وضعیت مهمات
practice ammunition U مهمات مشقی
ammunition credit U سهمیه مهمات
service ammunition U مهمات رزمی
bunkers U زاغه مهمات
caisson U واگون مهمات
separate ammunition U مهمات مجزا
bunker U زاغه مهمات
igloo space U زاغههای مهمات
caisson U صندوق مهمات
ammo zero U مهمات تمام
ammunition lot U نوبه مهمات
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
live U مهمات جنگی
lived U مهمات جنگی
inert ammunition U مهمات بی اثر
ammunition carrier U مهمات بیار
blank ammunition U مهمات مانوری
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
ammunition chest U جعبه مهمات
separate loading U مهمات مجزا
blank ammunition U مهمات مشقی
explosive ordnance U مهمات منفجره
ammunition trains U بنه مهمات
ball ammunition U مهمات مانوری
ammo plus U مهمات بیش از نصف
ammunition credit U سهمیه مهمات ذخیره
prescribed load U بار مهمات مجاز
ammunition depot U محل تدارک مهمات
ammunition day of supply U روز اماد مهمات
shell room U انبار مهمات ناو
gun room U مخزن مهمات درکشتی
ammunition data card U کارت مشخصات مهمات
inventory lot U نوبه ذخیره مهمات
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
ammunition depot U محل نگهداری مهمات
wracked U قفسه مهمات و وسایل
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1to take a spell at whell
1انتقال قطعی
1Poked back
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com